گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
پرسش‌های اساسی جنگ نقد و بررسی جنگ ایران و عراق
جلد دوم
انقلاب و جنگ





اشاره

کمتر از 20 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در تاریخ 22 بهمن 1357، جنگ میان ایران و عراق با تهاجم سراسری ارتش عراق به خاک ایران در تاریخ 31 شهریور 1359، آغاز شد. فاصله‌ی کوتاه میان زمان پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ این پرسش را به میان می‌آورد که آیا میان جنگ و انقلاب نسبتی وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است کیفیت این ارتباط چیست؟ به عبارت دیگر ساز و کارها و عوامل مؤثر در شکل‌گیری روند آغاز جنگ با تأثیر از انقلاب چیست؟
انقلاب با مشخصه‌ی مردمی و دینی خود، در نزد کسانی که به انقلاب تعلق خاطر دارند و با منطق انقلاب به دنبال حل و فصل مسائل اساسی کشور و جامعه‌ی خود هستند با کسانی که در مصدر قدرت قرار دارند و بر اثر انقلاب هستی و موجودیت آنها به چالش گرفته شده است یا کشورهایی که منافع آنها در معرض خطر قرار گرفته است معنای متفاوتی دارد و همین امر نقطه‌ی تلاقی چالش‌هاست. درواقع، با انقلاب، اراده و قدرت نوینی برای تأسیس بنیان‌های جدید و انقطاع از گذشته حاصل شد و همین امر آن را به رخدادی تاریخی و استراتژیک تبدیل کرد که تمامی مناسبات و رفتارها با تأثیر از آن دستخوش تغییر شدند و در بستر چنین تحولی، وقوع جنگ حادث شد. ادراک و کشف منطق وقوع جنگ می‌تواند پاسخگوی برخی از پرسش‌ها و در عین حال منشأ پرسش‌های جدید باشد.

[ صفحه 199]

بررسی و تبیین منطق وقوع جنگ ناظر بر پاسخ به «چرایی» و «چگونگی» زمینه‌های وقوع جنگ است. بدین معنا که با بررسی روند تحولات و رخدادهای سیاسی - نظامی و امنیتی حرکت بازیگران به سمت درگیری و بحران به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه تشریح خواهد شد. زمان پیروزی انقلاب تا بروز جنگ، به مدت 20 ماه به سه دوره تقسیم شده است: دوره‌ی اول به مدت 10 ماه، فاصله‌ی زمانی پیروزی انقلاب تا تصرف سفارت امریکا در آبان سال 1358 را شامل می‌شود. دوره‌ی دوم، از تصرف سفارت تا قطع رابطه‌ی امریکا با ایران در فروردین سال 1359 است و دوره‌ی سوم، تا شهریور 1359 و آغاز تجاوز سراسری عراق به ایران را شامل می‌شود. در این روند، ایران، امریکا و عراق نقش‌آفرینی می‌کنند و فرض بر این است که کشورها منافعی دارند که براساس آن دولت‌های خود را برای حفظ و تأمین آن مسئول می‌دانند. چالش‌های حاصل از منافع و مخاطرات موجود از عوامل مختلفی تأثیر می‌پذیرد و بعضا به تنش و بحران در مناسبات کشورها و احتمالا درگیری نظامی و جنگ منجر می‌شود. نظر به اینکه شناخت منافع کشورها و پیش‌بینی رفتار آنها و میزان هزینه و خطرپذیری آنها تا اندازه‌ای دشوار است؛ لذا این مهم باید با دقت و هوشمندی و با بررسی مواضع و رفتار کشورها شناسایی شود. مسلما بخشی از انگیزه و نیت کشورها در تفکر مسئولان و رهبران و جامعه آنها منعکس می‌شود و در صورت دستیابی به استراتژی و برنامه‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌توان ادراک بهتری از آن به دست آورد. در عین حال، سخنان مقامات رسمی و اقدامات عملی و سیاست تبلیغاتی یک کشور مهم است و از این منظر نیز می‌توان مسائل را بررسی کرد. [550] بر پایه‌ی این ملاحظات، می‌توان مسائل مهم و اساسی دوره‌های سه‌گانه را از پیروزی انقلاب تا شروع جنگ اجمالا بیان کرد.

[ صفحه 200]


دوره‌ی 01

با پیروزی انقلاب و جابه‌جایی در ساختار قدرت در ایران، مهم‌ترین دغدغه‌ی مردم و رهبران انقلاب استقرار نظام جدید و تثبیت آن با غلبه بر چالش و بحران‌های سیاسی - امنیتی بود. متقابلا عراق در برابر تهدید و فرصت‌های جدیدی قرار گرفت. بدین معنا که فروپاشی توازن قدرت در منطقه و تضعیف توان نظامی - امنیتی ایران فرصتی را برای عراقی‌ها پدید آورد که بر پایه‌ی آن تلاش‌هایی را به منظور فشار به ایران و تجزیه‌ی خوزستان طراحی و اجرا کردند. ضمن اینکه، زمینه‌های موجود در جامعه‌ی عراق برای تأثیرپذیری از انقلاب ایران نگرانی‌هایی را برای سردمداران حکومتی آن کشور موجب شده بود. امریکایی‌ها در برابر ضربه‌ی غافلگیرکننده و شوک حاصل از سقوط شاه، با هدف مهار اوضاع در سطح داخل کشور سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند تا با تقویت جریان‌های میانه‌رو، زمینه‌ی بازگشت مجدد قدرت خود را به ایران فراهم آورند. همچنین، آنها برای مهار تأثیر و پیامدهای انقلاب، ساختارهای جدیدی را در سطح منطقه طراحی کردند و در این ضمن، به قدرت عراق و مهار آن و در عین حال بهره‌برداری از انگیزه و توان آن کشور برای مهار ایران توجه داشتند.

دوره‌ی 02

تصور موجود از رخدادهای داخلی کشور و نقش امریکا در سازماندهی و هدایت آنها، همراه با پذیرش شاه برای سفر به امریکا، زمینه‌های افزایش نگرانی ایران از تکرار حادثه‌ی کودتای 28 مرداد سال 1332 را فراهم ساخت و همین امر به تصرف سفارت امریکا در تاریخ 13 آبان سال 1358 منجر شد. نامگذاری این حادثه به نام انقلاب دوم و پیامدهایی که به همراه داشت در مجموع روند تحولات سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار داد و در سطح جهان نگرشی جدید نسبت به ایران شکل گرفت و افکار جهان اسلام و کشورهای

[ صفحه 201]

منطقه، به دلیل مبارزه‌ی ایران با امریکا، به سود انقلاب اسلامی بسیج شد. سیاست امریکا از صبر و انتظار به تهدید و طراحی اقدامات سیاسی - امنیتی و مداخله نظامی علیه ایران تغییر کرد. عراقی‌ها نیز، که در تجزیه‌ی خوزستان با ناکامی مواجه شدند در اندیشه‌ی طراحی جنگ علیه ایران تمهیداتی را پیش‌بینی کردند که با تصرف سفارت امریکا به تأخیر افتاد.

دوره‌ی 03

ناامیدی امریکا از آزادی گروگان‌ها، همزمان با فرارسیدن زمان انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، روند سیاست‌های خصومت‌آمیز امریکا علیه ایران را تشدید کرد و اعلام قطع رابطه با ایران و تحریم اقتصادی این کشور نقطه‌ی عطف جدیدی برای اعمال تهدیدات علیه ایران بود و عراق در مسیر سیاست‌های امریکا علیه ایران قرار گرفت. به این ترتیب، روند جدیدی از فشارهای بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. در این دوره، نگرانی از اقدامات امریکا و عراق به بسیج اجتماعی برای مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی منجر شد. در عین حال، مناقشات سیاسی کشور، با ایجاد جبهه‌ای جدید در داخل برای مقابله با انقلاب تشدید شد؛ اما هیچ یک از تمهیداتی که برای بازدارندگی صورت گرفت نتیجه‌ای نداشت و سرانجام تجاوز سراسری عراق به ایران در تاریخ 31 شهریور سال 1359 آغاز شد.

بازتاب و پیامدهای پیروزی انقلاب اسلامی

صرف‌نظر از هرگونه تحلیلی در تبیین علل پیروزی انقلاب اسلامی، [551] این

[ صفحه 202]

انقلاب نقطه‌ی عطف، تحولات جدید در داخل ایران و در سطح منطقه و بنا به نظر برژینسکی شکستی فاجعه‌آمیز برای امریکا و شخص کارتر بود. [552] بر پایه‌ی این توضیح، دامنه‌ی پیامدها بسیار گسترده است؛ ولی بازتاب‌ها و تحلیل پیامدهایی از آن در این بخش مدنظر است که تحلیلگران و شخصیت‌های سیاسی رسما بر آن تأکید داشته‌اند. علاوه بر این، تأثیرات احتمالی انقلاب بر کشورها، بر موازنه‌ی منطقه‌ای اعراب - اسرائیل و بر منافع امریکا بررسی خواهد شد. در مجموع در این مجال، تصورات و برداشت‌های مربوط به انقلاب و در نتیجه تأثیر آن بر مواضع و رفتار کشورها و قدرت‌های بین‌المللی روشن می‌شود.
مشخصه‌های دینی و مردمی انقلاب ایران و سقوط رژیم استبداد شاه، به عنوان متحد استراتژیک امریکا و غرب، سبب شد که تحلیل‌ها از انقلاب ایران بر پایه‌ی مفاهیم چهارگانه‌ی دین، مردم، ماهیت سقوط شاه و تأثیر بر منافع امریکا صورت گیرد. هفته‌نامه‌ی تایم چاپ امریکا، از تجدید حیات اسلام در ایران سخن گفت و نتیجه‌گیری کرد که انقلاب اسلامی، غرب و کمونیزم را به یک اندازه نگران کرده است. [553] کنت تیمرمن در این باره نوشت: «ترس واقعی از موج اسلامی در غرب همه جا را گرفت. این موج می‌توانست ثبات منطقه و مخازن نفتی غرب را در معرض تهدید جدی قرار دهد. [554] هفته‌نامه تایم همچنین به نقل از یک روزنامه کویتی نوشت: «واکنش مردم منطقه و

[ صفحه 203]

تظاهرات در خارطوم، قاهره، طرابلس و شعارهای مرگ بر شاه و مرگ بر سادات آنان نشان می‌دهد که مسلمانان حرکت عظیم خود را آغاز کرده‌اند.» [555] رادیو لندن نیز، در تفسیری درباره‌ی تأثیرات انقلاب ایران بر منطقه گفت: «وقایع ایران نشان داده است که یک انقلاب اسلامی می‌تواند موفق شود و کشورهای دیگر خاورمیانه را در معرض تغییری ناگهانی قرار دهد. آن دسته از کشورها که با حکومتی استبدادی اداره می‌شوند، بیش از همه در معرض این تغییر قرار دارند. به همین دلیل است که ناظران در صحنه‌ی سیاسی خاورمیانه بیش از پی نگران عربستان سعودی هستند.» [556] فرانسوا میتران، رهبر موقت حزب سوسیالیست فرانسه، که بعدها رئیس جمهور این کشور شد، تنها 2 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران درباره‌ی تأثیرات آن اظهار داشت: «در کشورهای همسایه نیز، انقلاب‌هایی از نوع انقلاب ایران، روی خواهد داد. شیعیان زیادی در عراق، آسیای مرکزی و جمهوری‌های شوروی زندگی می‌کنند و انقلاب ایران رژیم‌های منطقه را زیر و رو خواهد کرد.» [557] .
پروفسور هورویتس، مدیر مؤسسه‌ی خاورمیانه دانشگاه کلمبیا، با طرح این موضوع که انقلاب ایران جدیدترین موجی است که سعودی‌ها را تهدید می‌کند، پیش‌بینی کرد که با الهام از آن انقلاب‌هایی در منطقه بروز خواهد کرد. [558] وی ضمن اشاره به قیام اول محرم سال 1400 قمری در کعبه، به نقل از نماینده‌ی سازمان انقلاب اسلامی جزیره العرب نوشت: «ما نزدیکی خود به انقلاب اسلامی ایران را یک همبستگی مکتبی می‌دانیم و با همین ایده به رهبری آن نظر داریم. [559] وی همچنین گفت: «یک هفته، انقلابیون مسلمان در مکه با ارتش سعودی در جنگ بودند و به جهان نشان داده که اراده‌ی مبارزه‌ی آنها، برای سرنگون‌سازی رژیم جبار سعودی، بالاتر از آنچه فکر می‌کنند هست.» [560] .

[ صفحه 204]

دولت عربستان نیز، در نوامبر سال 1979 درباره‌ی حادثه‌ی مسجدالحرام تصریح کرد افرادی که به خانه‌ی خدا حمله کردند و آن را به تصرف درآوردند از انقلاب اسلامی الهام گرفتند. [561] دولت کویت نیز، بمب‌گذاری‌های این کشور را به شیعیان طرفدار انقلاب اسلامی نسبت داد. [562] .
به این ترتیب، اکثر رسانه‌ها به مسئله‌ی تأثیرپذیری کشورهای منطقه از انقلاب اسلامی پرداختند؛ چنان که نشریه‌ی میدل ایست نوشت: «پیدایش یک دولت نیرومند اسلامی شیعی در همسایگی عراق، تأثیرات تحریک‌کننده‌ای بر اقلیت شیعه‌ی عراق خواهد گذاشت. سرنگونی شاه، تمام کشورهای عرب همسایه ایران را تکان داده است، هرچند ممکن است انقلاب ایران در تمام نقاط دیگر خلیج فارس عینا تکرار نشود، ولی آثار آن می‌تواند کاملا چشمگیر باشد.» [563] با انتشار مقاله‌ی الوطن چاپ کویت درباره‌ی انقلاب ایران، سفارت امریکا در کویت در تاریخ 24 دی‌ماه سال 1357 به وزارت امور خارجه در واشنگتن دی. سی اعلام کرد.؛ مقاله‌ی الوطن معرف نگرانی پنهانی کویت درباره‌ی ظهور حکومت (امام) خمینی در ایران است... ما گزارش داده‌ایم که امیر کویت در گفت‌وگو با وزیر خارجه‌ی فرانسه، فرانسوا پونسه، از گسترش انقلاب شیعی و راهیابی آن به عراق اظهار نگرانی کرده است.» [564] همچنین درباره‌ی امیر کویت اضافه کردند که: «این مسلمان سنی مذهب گفت تلاش برای ایجاد یک حکومت اسلامی به رهبری شیعیان در ایران تنها به ایجاد آشوب در این کشور (کویت) و عراق دامن خواهد زد. [565] اجویت، نخست‌وزیر وقت کشور ترکیه، در ملاقات با رئیس جمهور خود ضمن ابراز نگرانی از احتمال تکرار حوادث ایران در ترکیه اظهار داشت: «بعضی عوامل خارجی هستند که انتظار دارند در ترکیه هم اوضاعی همچون ایران پدید آورند.» [566] به گزارش رویتر در منامه، پایتخت بحرین، 300 هزار تن به طرفداری از امام خمینی و پشتیبانی از انقلاب ایران به سوی سفارت این کشور راهپیمایی کردند. [567] .

[ صفحه 205]

به نوشته‌ی هفته‌نامه‌ی الوطن، چاپ پاریس، نگرانی‌های حاصل از پیامدهای انقلاب بر کشورهای همسایه، به ویژه در خلیج فارس، سبب شد، اتخاذ تدابیر امنیتی مشترک برای رویارویی با عوامل احتمالی انقلاب ایران در دستور جلسه‌ی کنفرانس عالی کشورهای خلیج فارس قرار گیرد. بنابراین گزارش ضرورت تشکیل کنفرانس در جریان ملاقات وزیر کشور عراق و امیر فهد، ولیعهد عربستان، در ریاض بررسی شد و مقامات 2 کشور توانستند چارچوب همکاری کلی را، مشتمل بر مسائل فنی، اداری و عملی، تعیین کنند. تا متن نهایی آن در کمیسیون حقوقی مشترک تنظیم و برای امضاء آماده شود. [568] .
تشابه حکومت استبدادی شاه با بسیاری از حکومت‌های حاکم بر کشورهای منطقه این تصور را ایجاد کرد که انقلابی مردمی و بر پایه‌ی اعتقادات دینی می‌تواند حکومتی هر چند قدرتمند و مورد حمایت امریکا را ساقط کند. گسترش این مفهوم از یک سو، منجر به ظهور اراده‌های جدید برای به حرکت درآوردن قیام‌های مردمی بود و از سوی دیگر، مفاهیم قدرت حاصل از نقش و تأثیر حمایت امریکا از یک کشور را مخدوش می‌کرد. به همین دلیل، لوموند نوشت: «پیروزی خلق ایران شکستی بزرگ برای امریکا بود نه برای شاه. امریکایی که با تمام نیرو از شاه پشتیبانی کرد و تمام امکانات خود را، از جمله سازمان سیا، در اختیار او قرار داده بود.» [569] .
درواقع با سقوط شاه، ستون اصلی سیاست امریکا در منطقه فروریخت [570] و در نتیجه، ساختار امنیت منطقه‌ای را در حوزه‌های مشترک المنافع با ایالات متحده دگرگون کرد [571] و امریکا را واداشت تا استراتژی منطقه‌ای خود را مجددا ارزیابی کند. [572] تمامی این تحولات، در شرایطی صورت گرفت که امریکایی‌ها هیچ گونه پیش‌بینی و برداشت روشنی از تحولات داخل ایران و ماهیت جریانات انقلابی نداشتند. و مهم‌تر از آن، در افق منطقه هم کسی نبود که بتواند منافع امریکا را در منطقه تضمین کند. [573] در چنین وضعیتی،

[ صفحه 206]

که تمامی معادلات استراتژیکی در منطقه در هم ریخته بود [574] شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، رئیس وقت دولت امارات متحده عربی، گفت: «اگر استرداد جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی تحقق یابد، بیش از حد تصور، حائز اهمیت خواهد بود!» [575] در روزنامه‌ی الریاض، چاپ عربستان، نیز نوشته شد: «ایران در آستانه‌ی ابهام است.» بهمچنین، روزنامه‌ی البلاد نوشت: «خطرها و مشکلات بزرگی ایران را تهدید می‌کند، چندان که ممکن است آینده و امنیت آن را به خطر اندازد.» [576] .
مقامات رسمی اسرائیل و مطبوعات این کشور، تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی بر معادله‌ی اعراب و اسرائیل و مبارزه‌ی ملت مظلوم فلسطین با رژیم اشغالگر اسرائیل توجه فراوانی نشان دادند. چنان که موشه دایان وزیر وقت امور خارجه‌ی اسرائیل پیامدهای انقلاب ایران را به زلزله‌ای تشبیه کرد که آثار آن بعدا به اسرائیل وارد خواهد شد. [577] وی همچنین گفت: «حکومت جدید اسلامی، استراتژی واشنگتن را که به ایران به دیده‌ی رابطی عمده در زنجیر ممالک طرفدار غرب می‌نگریست گسسته است.» [578] .
همچنین عزر وایزمن وزیر دفاع اسرائیل در گفت‌وگو با هارولدبراون، وزیر دفاع امریکا، پیشنهاد کرد که امریکا و اسرائیل به منظور حفظ ثبات و امنیت متزلزل خاورمیانه که منافع نفتی غرب را نیز به طور جدی به خطر انداخته است همکاری نظامی داشته باشند و پیمان دفاعی مشترکی با هم منعقد سازند. [579] اسحاق رابین، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، نیز گفت: پس از جنگ جهانی دوم، از دست دادن ایران برای غرب بزرگ‌ترین ضربه بوده است. [580] هاآرتص، چاپ اسرائیل، نیز نوشت: قطع روابط اسرائیل با ایران، یکی از شدیدترین ضربه‌هایی بود که اسرائیل در سال‌های اخیر تحمل کرده است. [581] .
مقامات اسرائیلی به انقلاب ایران از دیدگاه تأثیر آن بر معادله‌ی اعراب - اسرائیل بنا به امضای قرارداد صلح کمپ دیوید می‌نگریستند. [582] و حتی

[ صفحه 207]

مناخیم بگین، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، گفت: بحران ایران سبب شده است که مصر در موضع خود در مذاکره با اسرائیل سرسخت‌تر شود. وی همچنین پیش‌بینی کرد موجی از اسلام تعصب‌آمیز در خاورمیانه شیوع پیدا کند. [583] حتی، برخی از مقامات بلندپایه‌ی اسرائیلی پیش‌بینی کردند که جمهوری اسلامی ایران به رهبری آیت‌الله خمینی در هر جنگ احتمالی آینده اعراب و اسرائیل، سرباز به کمک اعراب خواهد فرستاد. این مقام‌ها تصریح کردند که به احتمال زیاد ارتش ملی ایران با سلاح‌های پیچیده خود در کنار ارتش‌های رادیکال عرب در مرزهای شرقی اسرائیل مستقر خواهد شد. [584] .
در برابر نگرانی‌های اسرائیل از پیروزی انقلاب اسلامی و شعارهای انقلابی ملت ایران در دفاع از ملت مظلوم فلسطین و تلاش‌های شهید محمد منتظری برای انتقال نیرو از ایران به منطقه، که نگرانی اسرائیلی‌ها را تشدید می‌کرد، ملت فلسطین و سازمان‌های فلسطینی با امیدواری به انقلاب اسلامی ایران می‌نگریستند. [585] به گزارش خبرگزاری رویتر، در شهر صیدا در جنوب لبنان هزاران مسلمان شیعه به حمایت از آیت‌الله خمینی رژه رفتند و عکس‌های آیت‌الله خمینی در دفاتر جبهه‌ی دمکراتیک آزادی‌بخش فلسطین (جبهه مارکسیستی) نصب شد و این شعار زیر عکس به چشم می‌خورد: «امروز ایران، فردا فلسطین».یک رهبر جبهه‌ی خلق نیز گفت: «انقلاب ایران پیروزی بزرگی برای خلق فلسطین و توده‌های عرب است.» [586] ابوایاد، مرد شماره‌ی 2 ساف گفت: «ایران باید به سوی دوستان واقعیش یعنی سازمان آزادی‌بخش فلسطین روی آورد». وی همچنین با ستایش از انقلاب ایران، از ملت عرب خواست که همچون مردم ایران سلاطین خود را سرنگون سازند. [587] .
به نوشته‌ی یان‌بلک و بنی‌موریس در کتاب جنگ نهانی اسرائیل، تبدیل مقر نمایندگی اسرائیل در تهران به دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین و افتتاح

[ صفحه 208]

آن با حضور یاسرعرفات، [588] تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صرفا جنبه نمادین نداشت [589] و به منزله‌ی آغاز تحول معادلات استراتژیک در سطح منطقه بود. صدور بیانیه‌ی جدیدی از دولت اسرائیل مبنی بر آمادگی برای رسمیت سازمان آزادی‌بخش فلسطین و همزمان تهدید عرفات مبنی بر بمباران شهرهای جنوب لبنان، خیمه‌گاه و حتی شهرهای مسکونی [590] ، نقطه‌ی آغاز این تحولات جدید بود.

چالش‌های سیاسی - امنیتی در برابر استقرار نظام جدید

اقدام برای استقرار نظام جدید، با ظهور علائم سقوط رژیم شاه، به انتصاب مهدی بازرگان به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت منجر شد. [591] در تاریخ 23 بهمن سال 1357 و یک روز پس از سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران مهندس بازرگان، به عنوان نخست‌وزیر وقت، در پیام رادیویی - تلویزیونی خود به مردم اعلام کرد: «خوشوقتم بدین وسیله به ملت مبارز و مسلمان ایران که امروز در راه پیچ و خم و پرگردنه‌ی انقلاب نجات‌بخش خود با شنیدن

[ صفحه 209]

اعلامیه‌ی مورخ 22 / 11 / 1357، شورای عالی ارتش به پیروزی دیگری نائل شده است تبریک بگویم. در این تصمیم امرای ارتش با کمال قدرت اعلام بیطرفی [592] در امور سیاسی و پشتیبانی از تمام خواسته‌های ملت کردند و تیمسار ریاست ستاد ارتش (تیمسار قره‌باغی) بدر ملاقات حضوری همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نمودند.» [593] .
مهندس بازرگان، در این پیام با استناد به سخنان امام خمینی و حساسیت موقعیت، مردم را به خوش‌رفتاری با برادران ارتش و محافظت از مؤسسات ارتشی و نیروهای نظامی توصیه کرد و مدتی بعد مجددا، در پیامی رادیویی - تلویزیونی، با جمع‌بندی از وضعیت کشور تأکید کرد: «خطری از خارج ما را

[ صفحه 210]

تهدید نمی‌کند، با همه‌ی ممالک همسایه رابطه‌ی دوستانه داریم به علاوه، خود آنها هم چهار چشم همدیگر را می‌پایند که هیچ کدام به ما تجاوز نکنند.» [594] .
تدریجا با گذشت روزهای اولیه‌ی پیروزی انقلاب، مشکلات و چالش‌های جدیدی ظهور کرد. سیاست‌های دولت موقت در ابعاد خارجی و داخلی مورد انتقاد قرار گرفت [595] و مهندس بازرگان گرایش‌های انقلابی و رادیکال موجود در حاکمیت جدید را حرکتی مستقل از دولت معرفی کرد. [596] دکتر کریم سنجابی، وزیر خارجه‌ی دولت موقت، کمتر از دو ماه پس از انتصاب خود استعفا داد. وی دلیل این اقدام را وجود دو نوع دولت در برابر دولت موقت ذکر کرد. یکی، بقایای اقتصادی، سیاسی و اداری رژیم سابق و دیگری، قدرت‌های متعدد با عناوین مختلف در سراسر کشور. [597] بدین ترتیب چالش‌های جدید در سطح ساختار سیاسی شکل گرفت و آثار خود را بر جای نهاد.
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در برخی مناطق کشور بحران‌های امنیتی بروز کرد: چنان که یک روز پس از پیروزی انقلاب پادگان مهاباد [598] به محاصره‌ی نیروهای مسلح حزب منحله‌ی دمکرات درآمد و در شهر مهاباد، شورای جدیدی برای اداره‌ی شهر تشکیل شد. [599] در اسفندماه بحران به سنندج، مرکز استان کردستان گسترش یافت و در اواخر اسفند، درگیری‌هایی آشکار در شهر

[ صفحه 211]

سنندج آغاز شد طوری که بنا به گزارش روزنامه‌ی اطلاعات، شهر حالت جنگزده به خود گرفت. [600] نگرانی از ادامه و توسعه‌ی بحران در کردستان ایران منجر به نگرانی ترکیه و عراق شد و روزنامه‌ی اطلاعات گزارش داد دولت عراق با نمایندگان اتحادیه‌ی میهنی، به رهبری جلال طالبانی وارد مذاکره شده است. [601] همچنین به گزارش رادیو لندن، دولت عراق پیش از این از اعضای حزب دمکرات کردستان، بارزانی‌ها، درخواست مذاکره کرد. [602] کنعان اورن، فرمانده‌ی وقت ستاد ارتش ترکیه، نیز مقرر شد به عراق و سپس ایران سفر کند. به گزارش رادیو کلن، هدف از این سفرها مذاکراتی درباره‌ی هماهنگ‌سازی سیاست 3 کشور ترکیه، ایران و عراق در مقابل کردهای خواستار خودمختاری بود. [603] .
فارغ از پیامدهای حوادث کردستان ایران، برخی از تحلیلگران بر این نظر بودند که حادثه‌ی کردستان برای آزمایش توانایی ایران انجام گرفت. به عبارت دیگر، کردستان پروژه‌ای کوچک برای آزمایش ایران در انجام کاری بزرگ‌تر بود. [604] در مجموع، تحرکات تجزیه‌طلبانه‌ی سیاسی - نظامی در کردستان به برخی مناطق دیگر شامل سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا و خوزستان سرایت کرد. [605] در گنبد، یک روز پس از پیروزی انقلاب، درگیری‌هایی با حمله به شهربانی آغاز شد [606] و در خوزستان، اقدامات سیاسی - نظامی و فرهنگی در پوشش تشکل‌های متفاوتی مانند جبهه‌ی رزمندگان عرب، [607] روشنفکران عرب خوزستان [608] شروع شد و تدریجا تحت حمایت‌های عراق از حالت سیاسی به درگیری نظامی تبدیل شد و در تابستان سال 1358 بخشی از مناطق خوزستان، به ویژه مناطق مرزی، را دربر گرفت. [609] .

[ صفحه 212]

به موازات بحران‌های امنیتی در مناطق مختلف کشور، ترور برخی از شخصیت‌های کشور آغاز شد. سرلشکر ولی‌الله قره‌نی، نخستین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی، در حالی که در حیاط منزل خود قدم می‌زد، در تاریخ 3 اردیبهشت سال 1358 با شلیک پنج گلوله به شهادت رسید [610] و چند روز بعد آیت‌الله مرتضی مطهری، عضو شورای انقلاب و یکی از متفکران و اندیشمندان، در تاریخ 12 اردیبهشت همان سال به وسیله‌ی گروه فرقان شهید شد. رخدادهای جدید معرف شکل‌گیری گروه‌های جدید با تفکرات خاص بود که به طور مسلحانه اهداف و مقاصد خود را دنبال می‌کردند.
همزمان با این چالش‌های سیاسی - امنیتی در داخل کشور، تجاوزات مرزی عراق نیز آغاز شد. به نوشته‌ی کردزمن، گرچه تعیین تاریخ دقیقی برای شروع برخوردهای ایران و عراق بسیار مشکل است؛ براساس شواهد، این درگیری‌ها به فاصله‌ی کوتاهی بعد از کسب قدرت امام خمینی آغاز شد. [611] .
برابر گزارش‌های موجود، در اولین تجاوز هواپیما و هلیکوپترهای عراقی به منطقه‌ای مرزی در کردستان 15 نفر کشته شدند. براساس گزارش روزنامه‌ی اطلاعات، منطقه‌ی سیرین که منطقه‌ای مرزی بین شهر مرزی بانه و آبادی شورطه واقع شده است، بمباران شد [612] و همچنین هواپیماهای عراقی در تاریخ 13 / 1 / 1358 به گمرک بهرام‌آباد در شهر مهران حمله کردند. اولین تجاوز زمینی به قصر شیرین، در تاریخ 14 / 1 / 1358 و اولین تجاوز دریایی، در تاریخ 10 / 3 / 1358 انجام گرفت. [613] در سال 1358 نیروهای عراقی جمعا 84 بار به مرزهای جمهوری اسلامی ایران تجاوز کردند که 41 مورد آن زمینی، 40 مورد آن هوایی و 2 مورد آن دریایی بود. در این سال روند تجاوزات عراق به ترتیب در فروردین 3 مورد، در اردیبهشت 2 مورد و در خرداد 1358 به 9 مورد افزایش یافت و مجددا در تیر 7 مورد، مرداد 1 مورد و شهریور 3 مورد شد؛ ولی در مهر سال 1358 به 9 مورد افزایش یافت و در آبان 6 مورد،

[ صفحه 213]

آذر 11 مورد، دی 8 مورد و در اسفند به 19 مورد رسید. [614] به موازات تجاوزات مرزی عراق، در خوزستان عوامل وابسته به عراق پس از ناامیدی از تجزیه‌ی خوزستان، با تکیه بر جریان‌های قومی، سلسله اقداماتی را با انفجار بمب در داخل شهرها و محل تجمع مردم مانند بازار، ایستگاه قطار و انفجار لوله‌های نفت،سازماندهی کردند که از مهر سال 1358 تا پایان همین سال بیش از 50 مورد بود و خسارات مالی و جانی وسیعی را به دنبال داشت [615] و به ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و بی‌ثباتی سیاسی - اجتماعی منجر شد.
امام، درباره‌ی تحولات داخلی بر این اعتقاد بود که به دنبال هر انقلاب اغتشاشاتی هست [616] و اکنون همه‌ی اوضاع ایران، از اقتصاد تا فرهنگ، به مخاطره افتاده است. [617] او در این باره اظهار داشته بود که: «خطر امریکا برای این کشور همچنان وجود دارد و امریکا چشمش به ایران است، به نفت ایران به مخازن ایران است و به این زودی نمی‌تواند اغماض کند. [618] و دست از سرما برنمی‌دارند و درصدد هستند که نقاط ضعف در ما پیدا بشود، از آن نقاط ضعیف ما را بکوبند.» [619] از این رو، امام ضمن دعوت جامعه به هوشیاری و وحدت تأکید می‌کردند: «مردم با همان رمزی که تاکنون حرکت کرده‌اند، این مرز را حفظ کنند که آن رمز توجه به خداست.» [620] امام همچنین در زمینه‌ی انقلاب و مبارزه با امریکا و شوروی و سایر قدرت‌ها در نخستین پیام خود به مناسبت بازگشایی مدارس تأکید کردند: «این انقلاب تا رسیدن به نتیجه‌ی نهایی که قطع ید امریکا، شوروی، انگلیس و سایر دول استعمارگر است ادامه دارد.» [621] .
امام همچنین، با توجه به رخدادهای امنیتی در مناطق مختلف کشور، ضمن محکومیت تلاش تشکل‌های مختلف برای تسلط بر مراکز حساس تأکید کردند: «باید تمام اقشار، به هر اسمی که هستند، در تحت پرچم اسلام به فعالیت خود ادامه دهند و در غیر این صورت، قیام علیه حکومت

[ صفحه 214]

انقلابی - اسلامی است که جزای آن در قانون اساسی اسلامی معلوم است.» [622] امام همچنین در دیدار با یاسر عرفات، ضمن حمایت از مبارزات ملت فلسطین، فرمودند: «من از اولی که این نهضت، قبل از 15 سال که ابتدای این نهضت بود، راجع به فلسطین، همیشه در نوشته‌ها و گفته‌ها، راجع به فلسطین و راجع به جنایاتی که اسرائیل در آن حدود کرده است، همیشه متذکر می‌شد و الان هم انشاء الله بعد از اینکه ما از غائله فارغ بشویم، همان طوری که در آن وقت در کنار شما بودیم، حالا هم در کنار شما هستیم.» [623] امام، در کنار اقدامات دولت برای قطع روابط با اسرائیل [624] و اخراج اتباع آن کشور از ایران [625] و خروج از پیمان سنتو، [626] به وزارت امور خارجه دستور دادند «با در نظر گرفتن پیمان خائنانه‌ی مصر و اسرائیل و اطاعت بی‌چون و چرای دولت مصر از امریکا و صهیونیست، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید.» [627] .
به موازات اقداماتی که در داخل کشور به منظور استقرار نظام جمهوری اسلامی و مقابله با چالش‌ها و بحران‌های سیاسی - امنیتی صورت می‌گرفت تقویت بنیه دفاعی کشور با بازسازی ارتش و تشکیل سپاه پاسداران دنبال شد.

بحران در مناسبات ایران و عراق

پس از استقرار رژیم بعثی در عراق، مناسبات ایران و عراق براساس عهدنامه‌ی 1975 تنظیم شد. ولی، با وجود اینکه مسائل 2 کشور به صورت قطعی حل و

[ صفحه 215]

فصل شده [628] و مورد رضایت طرفین بود؛ با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم شاه، مناسبات دو کشور تغییر کرد و تدریجا بی‌ثبات، [629] بحرانی و در پایان به تجاوز نظامی عراق به ایران منجر شد.
تغییر رفتار عراق در برابر ایران، با تأثیر از پیروزی انقلاب اسلامی، ناظر بر ادراک عراقی‌ها از ماهیت انقلاب و پیامدهای آن است. صدام، بعدها درباره‌ی انقلاب ایران و علت سقوط شاه توضیحاتی داد که حائز اهمیت بود. او اظهار داشت: «شاه ایران نه تنها انحرافی را پدید آورد که با دید مسئولانه سزاوار پی‌گیری است بلکه اشتباه بزرگی را مرتکب شد؛ چرا که تصمیم گرفت حکومتی جدید و مدرن مطابق با الگوی فکر و سیاست و راه‌حل‌های غربی بنیان نهد و به این ترتیب با تکروی و بریدن از مردم و ملت خط مشی غرب را فرار راه خود قرار داد. اشتباه بزرگ‌تر او آن بود که زمام امور را به گروهی از تکنوکرات‌های فارغ‌التحصیل فکر و سیاست مکتب غرب سپرد و تصور کرد که آنان می‌توانند به اهداف وی جامه عمل بپوشانند.» [630] .
صدام، با اشاره به برنامه‌ی توسعه‌ی اقتصادی شاه و چشم‌پوشی او از سایر جنبه‌ها گفت:
«پیرو این عملکردها، شکاف میان حکومت و ملت گسترش یافت و ملت در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانی به انزوا کشیده شد و نتیجتا دوگانگی و درگیری میان 2 گروه رخ داد: اقلیتی مرفه و مرتبط به حکومت و منافع آن و اکثریتی محروم و ستمدیده از ملت... از این رو، به یکباره

[ صفحه 216]

خواست‌ها، تمایلات منافع و اهداف ملت با روحانیون و تشکیلات سیاسی علیه شاه متحدشد.» [631] .
توضیحات صدام، ناظر بر این معناست که علت سقوط شاه سیاست‌ها و خط مشی کلی شاه در گرایش به غرب بود که به واکنش مردم و در نتیجه پیوند آنان با روحانیان منجر شد. درواقع، صدام با این توضیحات بر ماهیت دینی، مردمی و ضد غربی انقلاب مهر تأیید گذاشت. وی در ادامه‌ی همین سخنرانی به اجمال توضیحات دیگری را بیان کرد که معرف برداشت عراق از نقش امریکا و غرب در انقلاب ایران بود: «در این ضمن، سیر صعودی درگیری اقلیت و اکثریت شکل طبقاتی به خود گرفت؛ به طوری که امریکا و استراتژی غرب را نسبت به آینده‌ی ایران و خطر اتحاد آن با شوروی دچار ترس و هراس فراوان کرده بود. به این ترتیب آنها عملا به فکر خلاصی از دست شاه افتادند. البته، علل دیگری نیز در این رخدادها مؤثر بودند که اکنون مجال بحث در آن باره نیست.» [632] .
حزب بعث، در اطلاعیه‌ای که در تحلیل علت ظهور انقلاب و سقوط شاه ارائه کرد محتوای کلام صدام را به گونه‌ای دیگر بیان کرد: «استعمار امریکا هنگامی که احساس کرد شاه وجهه‌ی خود را در بین ملت ایران از دست داده و سیاستی مستقل از غرب را در پیش گرفته است. تغییر او را امری ضروری دانست و (امام) خمینی را برای اجرای سیاست‌های خود (امریکا) برای جایگزینی او برگزید و قطعا نظام حکومتی او موضعی مخالف در قبال عراق، انقلاب این کشور و امت عربی اتخاذ خواهد کرد.» [633] .
در بیانیه‌ی حزب بعث و صدام تأکید شده است که امریکا و غرب در پیروزی انقلاب نقش داشته‌اند. صدام به نگرانی امریکا و غرب از خطر کمونیزم اشاره کرد؛ ولی در بیانیه‌ی حزب بعث سیاست‌های مستقل شاه از غرب! و تغییر او برای پیگیری منافع غرب با حکومتی جدید مطرح شده

[ صفحه 217]

است. اظهارات وزیر خارجه‌ی وقت عراق نیز، در مصاحبه با هفته‌نامه‌ی الفباء قریب به یک ماه پس از پیروزی انقلاب حائز اهمیت است. وی گفت: «احتمال کسب قدرت راست‌گرایان افراطی از طریق ارتش، هر چند کم است اما وجود دارد. [634] همچنین احتمال می‌رود که ابرقدرت‌ها در ایران مداخله کنند و مناقشات بین‌المللی به ایران کشیده شود.» [635] .
برابر گزارش‌هایی که بعدها منتشر شده 2 ماه پس از سرنگونی شاه در ایران، جلسات متعدد و کاملا محرمانه‌ای بین سران حزب بعث در بغداد تشکیل شد که در پایان به صدور بخشنامه‌ای کاملا محرمانه خطاب به رهبران و سران آن حزب شد. چندی بعد، یک نسخه از این بخشنامه به دست محافل خبری بیروت و نیز روزنامه‌ی کریستین ساینس مانیتور افتاد و چاپ شد. [636] در این بخش‌نامه، پس از تحلیل علت سرنگونی رژیم پهلوی و اشاره به روابط آن با امریکا و نقش شاه در دفاع از منافع غرب و ژاندارمی خلیج فارس تأکید شده بود که: «پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی و ارتش و تأسیسات اصلی آن، ایران دیگر نمی‌تواند نقشی را که تاکنون به عهده داشته است اجرا کند و بنابراین تنها کشوری که می‌تواند با استفاده از این موقعیت، خلأ ایجاد شده را پر کند و نقشی اساسی در امنیت خلیج فارس ایفا کند

[ صفحه 218]

عراق است و این کار باید با برنامه‌ریزی، دقت، سرعت، و مداومت کامل انجام گرد. هم‌اکنون فرضیه از هر جهت برای ایجاد یک موقعیت ژئوپلتیک جدید به وسیله‌ی عراق فراهم است. «لذا به منظور معرفی موقعیت جدید عراق به دنیای غرب، حمله‌ی نظامی به ایران با وارد آوردن ضربه‌ای مؤثر که بنا به ارزیابی آنها به شکست ایران منتهی می‌شد لازم بود.
درعین حال، عراقی‌ها پس از پیروزی انقلاب برای رفع هرگونه کدورت حاصل از اخراج امام از عراق [637] بلافاصله در تاریخ 25 بهمن 1357، از طریق سفارت عراق در تهران نامه‌ای به نخست‌وزیری ارسال کردند و در آن سیاست عراق را برقراری محکم‌ترین علائق برادری و عدم مداخله در امور داخلی و احترام به آرمان‌های مشروع ملت‌ها اعلام نمودند و این امر را مشروط به رعایت دولت‌های همجوار ذکر کردند. [638] همچنین در تاریخ 28 / 11 / 1357، دولت عراق در پیام خود به نخست‌وزیر از پیروزی ملت ایران ابراز خرسندی کرد. [639] .
در همین روند پس از برگزاری رفراندوم در 12 فروردین 1358 و اعلام نظام جمهوری اسلامی، حسن البکر، رئیس جمهور عراق، در تاریخ 21 فروردین همان سال (9 روز بعد) طی پیامی خطاب به امام خمینی رهبر انقلاب با اعلام خوشوقتی از اعلام جمهوری اسلامی ایران نوشت: «امیدوارم که نظام جدید جمهوری، مدت‌های زیادی برای خدمت به ملت دوست ایران و برای خدمت هر چه بیشتر به صلح و عدالت در جهان و برقراری محکم‌ترین روابط دوستی و همجواری با کلیه‌ی کشورهای جهان و بالاخص عراق، پابرجا بماند.» [640] .
امام نیز، در پاسخ به پیام حسن البکر در تاریخ 30 فروردین 1358 نوشت: «پیام مودت‌آمیز آن جناب در مورد استقرار جمهوری اسلامی واصل و موجب تشکر شد. نهضت انفجاری ایران در اثر دیکتاتوری و اختناق و فشار رژیم

[ صفحه 219]

پهلوی هشداری [641] بود برای همه مستکبرین در مقابل مستضعفین، من امیدوارم همه‌ی دولت‌ها با ملت‌های خود با مسالمت رفتار کنند. دولت‌ها باید در خدمت ملت‌ها باشند و ملت‌ها پشتیبان آنان، تا آسایش برای همگان باشد. عاقبت اختناق‌ها انفجار است و آن نه صلاح ملت است و نه صلاح دولت. خداوند تعالی توفیق مسلم و سعادت به همه عنایت فرماید.» [642] .
علیرغم واکنش‌های آشکار از سوی مقامات رسمی عراق و اعلام خرسندی از پیروزی انقلاب و عدم مداخله در امور این کشور، [643] تجاوزات مرزی عراق بلافاصله پس از پیروزی انقلاب آغاز شد و حتی به گزارش خالد حسین النقیب 2 کمیته به ترتیب در بصره [644] و کرکوک تشکیل شد. اولی، به «کمیته‌ی عربستان» موسوم بود که شخصی به نام غازی البعیدی بر امور آن نظارت داشت و دومی، «کمیته‌ی کردستان» نام داشت. این کمیته‌ها که تحت نظارت مستقیم، مدیریت کل اطلاعات، برزان ابراهیم اداره می‌شدند، با عناصری که از ناحیه‌ی انقلاب اسلامی متحمل ضرر و زیان‌هایی شده بودند، نظیر کارمندان ساواک، شیوخ مناطق اهواز و افرادی از کردستان تماس‌هایی برقرار کردند. بعد از این تماس‌ها، تشکیلات حزب بعث در خوزستان دایر شد و مقادیر زیادی وجه نقد، اسلحه و مهمات در اختیار آنها قرار گرفت. برخی از عناصر این تشکیلات به عراق اعزام شدند تا با کاربرد سلاح‌ها و نحوه‌ی

[ صفحه 220]

بمب‌گذاری آشنا شوند. حزب بعث در کردستان نیز، با عزالدین حسینی، قاسملو و نمایندگان احزاب مزدور ارتباطهای مستمری برقرار و کمک‌های مالی و تسلیحاتی ویژه‌ای به آنان ارائه کرد. این عناصر با دستوراتی که از کمیته‌های مزبور می‌گرفتند اقداماتی تخریبی در خرمشهر، اهواز و دیگر مناطق ایران انجام دادند. [645] .
بخش دیگری از اقدامات عراق در ایران، توزیع سلاح بود. در این زمینه گزارش‌های بسیاری وجود دارد [646] که حاکی از آن است که در برخی موارد ماشین‌های عراقی اسلحه را رایگان در مرز توزیع می‌کردند و گروه‌های مختلف برای دریافت آن به مناطق مرزی تردد می‌کردند که گاه حاملان این سلاح‌ها را نیروهای مرزبان یا سپاه دستگیر می‌کردند. [647] .
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، نیروهای ضد انقلاب متواری از ایران در داخل عراق مستقر شدند و گزارش‌های متعددی بر صحت این امر دلالت داشت. به عنوان مثال، برابر گزارش سخنگوی اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق، به رهبری جلال طالبانی، 22 نفر از عوامل رژیم سابق ایران از طریق مرزبانه و مریوان به خاک عراق فرار کردند که در میان آنها سرلشکر علیزاده، استاندار سابق کردستان، و سرتیپ خاکسار، فرمانده‌ی سابق تیپ بانه، دیده می‌شد. 8 نفر از این عده، در شهر مرزی پنجوین و چهار نفر دیگر نیز، در شهر قلعه‌ی دیزه دیده شدند. [648] .
گزارش‌های متعددی نیز، نشان می‌دادند که سپهبد پالیزبان، آخرین

[ صفحه 221]

استاندار کرمانشاه، و ارتشبد اویسی در داخل عراق مستقر شده‌اند و حتی از داخل ایران مزدور استخدام می‌کنند. فرمانده‌ی پادگان مریوان به فرماندهی لشکر 28 سنندج گزارش داد که در تاریخ 16 / 12 / 1357، سپهبد پالیزبان به استخدام تعدادی چریک در منطقه‌ی مریوان مبادرت کرد. در همین زمینه، فرمانده‌ی لشکر 28 سنندج در تاریخ 17 / 12 / 1357 طی نامه‌ای به ریاست ستاد کل ارتش اعلام کرد که سپهبد بازنشسته، پالیزبان، و سرهنگ بازنشسته، ایوبی، و سرگرد بیوک، با 800 نفر در آبادی‌های حوالی حوزه‌ی استحفاظی کشور عراق فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند و تصمیم دارند پس از تقویت افراد خود با استفاده از ناراضی‌های ایرانی و عناصر ساواک، اقداماتی را علیه حکومت فعلی اسلامی انجام دهند. [649] .
همچنین برخی گزارش‌های حضور بختیار را در عراق تأیید کردند. [650] و پالیزبان در واقع، رابط بین بختیار، دولت، ارتش و تشکیلات اطلاعاتی عراق (استخبارات) بود. او از طرف بختیار مأموریت داشت تا درباره‌ی «آزادسازی» ایران با دولت عراق وارد مذاکره شود. [651] همچنین، پالیزبان اطلاعات زیادی از نیروها، رادارها و مراکز نظامی ایران در اختیار عراق قرار داد. [652] عراقی‌ها در عین حالی که امیدواری زیادی داشتند تا متکی بر این افراد اوضاع ایران را آشفته سازند؛ [653] پس از اینکه مطبوعات ایران خبر حضور عناصر ضد انقلاب و وابسته ایرانی را در عراق منتشر کردند، از خود واکنش نشان دادند و حضور آنها را تکذیب کردند. سفارت عراق نیز، در تهران طی نامه‌ای به روزنامه‌ی اطلاعات خبر استقرار عمال فراری رژیم سابق ایران را در نوار مرزی میان ایران و عراق با قاطعیت تکذیب کرد و هدف از انتشار این گونه اخبار را تیره‌سازی روابط و هم‌کیشی میان دو ملت ایران و عراق ذکر کرد! [654] با گزارش مجدد روزنامه‌ی اطلاعات درباره‌ی فعالیت پالیزبان و اویسی در مناطق مرزی ایران و عراق، [655] کاردارسفارت عراق در تهران در ملاقات با معاون اداره‌ی

[ صفحه 222]

اول سیاسی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد که با تحقیقاتی که مقام‌های عراقی به عمل آورده‌اند سپهبد پالیزبان در عراق نیست. وی در عین حال گفت: «ممکن است نامبرده درمناطقی باشد که در آن، عملیات شورشی از جانب کردهای عراقی ادامه دارد که البته دولت عراق از آن بی‌اطلاع است!» [656] .
جمع‌آوری اطلاعات از داخل ایران، بخش دیگری از تلاش‌ها و اقدامات عراق بود که به صورت نسبتا گسترده‌ای از چند طریق، از جمله نفوذ عناصر اطلاعاتی به داخل ایران، جمع‌آوری اطلاعات از عناصر فراری و کشورهای خارجی، دنبال می‌شد. وفیق سامرایی، از عناصر اطلاعاتی عراق، در مقایسه‌ی وضعیت اطلاعاتی ایران با عراق در رژیم گذشته و پس از انقلاب اظهار داشت: «در زمان حکومت شاه ساواک ایران بر ما تفوق بارزی داشت. آنها کارشناسان قوی، بودجه‌ی عظیم و افرادی کارآزموده در اختیار داشتند که در خارج آموزش دیده بودند. در مقابل، تشکیلات ما بسیار ساده و بودجه‌ی استخبارات بسیار کم بود. پس از سقوط شاه، ضربه‌ی وارده به زیر ساخت‌های ایران، تفوق اطلاعاتی عراق را بر ایران موجب شد. در نتیجه، ما توانستیم به هر نوع اطلاعاتی که برای تأمین خواسته‌هایمان نیاز داشتیم دست یابیم و این تنها در ماه‌های اول پیروزی انقلاب بود. پس از سقوط رژیم شاه، توانستیم تعدادی از اشخاص را برای جمع‌آوری اطلاعات به خدمت بگیریم. آنها، از نظامیان ارتشی یا نیروی هوایی و از افسران مهم وابسته به رژیم شاه بودند. حجم اطلاعاتی که عراقی‌ها باز این مسیر به دست آوردند بدان اندازه بود که بعدها اطلاعات واصله از برخی از کشورها، از جمله عربستان سعودی، هیچ گونه کمکی به عراقی‌ها نمی‌کرد.» [657] .
عراقی‌ها در نشست مبادله‌ی اطلاعات با سرویس اطلاعاتی شوروی هم به دنبال کسب اطلاعات از ایران بودند؛ چنان که در دومین نشست در ماه مه 1979 / اردیبهشت 1358 که در مسکو برگزار شد اطلاعاتی را از روس‌ها

[ صفحه 223]

درخواست کردند که بنا به ادعای وفیق سامرایی، رسما در اختیارشان قرار نگرفت؛ ولی از طریق 2 سرویس اطلاعاتی شوروی و با ابتکار عمل شخصی، فیلم‌های ویژه‌ای که از بسیاری از گزارش‌های اطلاعاتی، از جمله راجع به عراق تهیه شده بود در اختیار عراق گذاشته شد. [658] .
نویسنده‌ی کتاب حزب بعث و جنگ معتقد است عراقی‌ها حتی از اداره‌ی اطلاعات اردن و سازمان سیا درخواست اطلاعات کرده بودند. [659] این اطلاعات جمع‌آوری شده، برای عراقی‌ها بسیار ارزشمند و راضی‌کننده بود. چنان که وفیق سامرایی اظهار داشت: «اطلاعاتی که راجع به چگونگی گسترش نیروهای ایران و توانمندی رزمی آنها در اختیار داشتیم اطلاعات درست و قابل اعتماد بود. اطلاعات راجع به ماهیت زمین و محورهای عملیاتی نیز، خوب بودند. هیچ یگان رزمی ایران نبود که ما اطلاعات قبلی راجع به آن نداشته باشیم به این ترتیب آنها نمی‌توانستند با ظهور ناگهانی خود ما را غافلگیر کنند.» [660] .
سامرایی بر پایه‌ی این اطلاعات جمع‌آوری شده وضعیت نظامی ایران را، که مسلما در تحلیل و ادراک عراقی‌ها برای تصمیم‌گیری درباره‌ی ایران نقش داشت این گونه توضیح داد: «پس از سرنگونی رژیم شاه، بنیه‌ی نظامی اران به شدت ضعیف شد. افسران ارشدی که درجه‌ی آنها بالاتر از سرهنگی بود، بازنشسته شده بودند و از این رو ایران تجربه و توانایی لازم را برای فرماندهی نیروهای خود آن هم به یک باره نداشت. در پی انقلاب، رایانه‌های مخصوص هواپیماها، موشک‌ها و تجهیزات الکترونیکی و... از کار افتادند و هواپیماها، تانک‌ها و نفربرهای زیادی خراب شدند. ایران در آن زمان با بیش از 450 جنگنده، تنها با 172 هواپیما، می‌توانست به مقابله بپردازد و خلاصه اینکه توانایی جنگی ایران، حدود 25% قدرت واقعی آن بود.» [661] .

[ صفحه 224]


چرخش در مواضع و رفتار عراق

برخی از علائم رفتاری عراق اگرچه نشان‌دهنده‌ی تغییر تدریجی در سیاست خارجی عراق و به ویژه در روابط آن با ایران بود؛ ولی هنوز شکلی مشخص و قطعی به خود نگرفته بود. نقطه‌ی تحول در مسیر جدید، جابه‌جایی در ساختار قدرت در عراق با کودتای آرام و بدون خونریزی با حذف حسن البکر و روی کار آمدن صدام بود. البته، پیش از این نیز صدام در مقام معاون رئیس جمهور فردی قدرتمند و مؤثر در عراق بود و حتی قرارداد 1975 الجزایر را وی امضاء کرد. با روی کار آمدن صدام روند جدیدی آغاز شد که آثار آن بعدها آشکار شد.
در تاریخ 25 / 4 / 1358، خبرگزاری فرانسه اعلام کرد که شب گذشته حسن البکر، رئیس جمهور عراق، استعفا داد و صدام جانشین وی شد. [662] حزب بعث نیز، به کلیه‌ی تشکیلات خود اعلامیه‌ای صادر کرد و در آن به مسائلی اشاره کرد که حائز اهمیت است. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «مرحله‌ی کنونی و آینده برای عراق و حزب، مرحله‌ای سرنوشت‌ساز است و نیاز به فردی قدرتمند دارد که در اتخاذ تصمیم و اجرای قاطع آن نقش فعالی داشته باشد.» [663] .
اطلاعیه‌ی حزب بعث ضمن اینکه معرف شکل‌گیری روندی جدید در عراق بود، برخلاف انتشار خبر استعفای حسن البکر، نشان می‌داد که برابر ضرورت‌های جدید نامبرده برکنار شده است. روند تصفیه‌ها، در درون حزب بعث عراق، با هدف کاهش مخالفان صدام آغاز شد. چنان که در مرداد همان سال 22 نفر از اعضای حزب بعث به بهانه‌ی اتهام برای انجام کودتا اعدام و 33 نفر به زندان محکوم شدند. [664] علاوه بر این، صدام تلاش وسیعی را برای سرکوبی شیعیان در عراق آغاز کرد. تعداد زیادی را دستگیر و چندین هزار نفر را بازداشتگاه فرستاد. [665] رفتار عراق، در این زمینه سبب شد برکناری

[ صفحه 225]

البکر به دلیل ضعف در برخورد با این جریانات تفسیر شود. [666] صدام، که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کرد نمی‌گذارم تجربه‌ی ایران در عراق تکرار شود و صدر تبدیل به امام صدر شود؛ [667] پس از آنکه به قدرت رسید با اعلام کشف توطئه‌ی شیعیان به رهبری آیت‌الله محمدباقر صدر، (با هدف برپایی انقلابی نظیر انقلاب امام خمینی در عراق) [668] سیاست سرکوب شیعیان را تشدید کرد و سرانجام نیز آیت‌الله صدر را به شهادت رساند.
در سیاست خارجی، تدریجا پس از قرارداد 1975 الجزایر، عراق از شوروی فاصله گرفت و تا اندازه‌ای به فرانسه نزدیک شد. صدام یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مصاحبه با هرالدتریبون به وضوح نشان داد که بعث عراق آن حرارت قبلی را نسبت به شوروی ندارد. وی در این مصاحبه اعلام کرد: «شوروی راضی نخواهد شد مگر اینکه تمامی جهان کمونیست شوند.» روابط اقتصادی عراق با بلوک شرق و واردات عراق از این بلوک در سال‌های 1972 و1978 از 26% به 10% کاهش یافت. در سال 1979 واردات عراق از ژاپن 6 / 1 میلیارد دلار و بیش از دو برابر میزان واردات آن از تمام کشورهای بلوک شرق بود. طی همان سال، میزان واردات بغداد از آلمان غربی، که دومین شریک تجاری عراق بود، به رقم یک میلیارد دلار بالغ شد. [669] علت اساسی این تغییر جهت در روابط تجاری، براساس الگوی توسعه‌ی اقتصادی عراق و ضرورت پیشرفت و توسعه با تکیه بر فناوری غرب توضیح داده شد؛ ولی به نظر می‌رسد ملاحظات سیاسی نیز در این تغییر سیاست‌ها مؤثر بوده است.
پس از سرکوبی حزب کمونیست عراق، دستگیری و اعدام عناصر حزب نقش مهمی در تحلیل رسانه‌های خبری از چرخش عراق از شوروی به غرب بود. فشار عراق به اعضای حزب کمونیست به پناهندگی کمونیست‌ها به مناطق کردنشین منجر شد. برابر اظهارات یکی از اعضای حزب کمونیست

[ صفحه 226]

عراق، بیش از 200 تن از آنها به شورشیان کرد عراقی پیوستند. برخی از این افراد، به خبرنگار اعزامی از روزنامه‌ی کیهان گفتند که دولت عراق در بهمن و اسفند 1357 فشارهایی را به کمونیست‌های عراق وارد کرد و از فعالیت این حزب در شهرهای عراق جلوگیری نمود؛ اما حزب کمونیست هنوز به طور رسمی در دولت عراق شرکت دارد و 2 وزیر آن در کابینه هستند. [670] .
البته، مواضع جدید حزب کمونیست عراق در انتقاد از خط مشی دولت برای نابودسازی روستاها و شهرهای کردنشین و در مقابل، موضع عراق در قبال مسئله‌ی فلسطین و آیت‌الله خمینی [671] و گرایش عراق به غرب، در واکنش دولت عراق نسبت به کمونیست‌ها مؤثر بود. [672] .
موضع‌گیری شدید صدام، معاون حسن البکر، علیه شوروی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بازتاب گسترده‌ای داشت. صدام بنا به گزارش خبرگزاری یونایتدپرس گفت: «ما با هر نوع اجنبی، صرف‌نظر از رنگ سیاسی او، در صورتی که بر ضد حاکمیت عرب قیام کند می‌جنگیم.» وی افزود: «عراق اجازه نمی‌دهد شوروی [673] بر منابع نفت عربستان سعودی پنجه درافکند.» [674] .

[ صفحه 227]

آسوشیتدپرس، طی تفسیر این مطلب، با اشاره به سرکوب‌سازی کمونیست‌ها در عراق و بستن روزنامه‌ی طریق‌الشعب، نشریه این حزب، به اتهام تخلف از قانون مطبوعات، نوشت: «عراق تغییر روشی جزئی اما بااهمیت نسبت به ایالات متحد از خود بروز دادهاست.» [675] برابر گزارش آسوشیتدپرس، دعوت از رئیس بخش منافع امریکا در عراق برای شرکت در مراسم بازگشایی پروژه‌ای اصلاحی در بخش کشاورزی از جمله این تغییرات بود. [676] جلال طالبانی، دبیر کل اتحادیه‌ی میهنی کردستان، در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی اطلاعات با توجه به تغییر مواضع عراق طی تحلیلی اظهار داشت که عراق می‌خواهد از طریق عربستان سعودی به امریکا نزدیک شود. [677] .
روابط عراق با سوریه نیز، تدریجا تحت تأثیر سیاست‌های جدید عراق از تلاش برای وحدت و اتحاد به تنش میان 2 کشور تبدیل شد. پیش از این، مذاکرات سوریه و عراق در حال پیشرفت بود؛ چنان که در تاریخ 30 / 3 / 1358 خبرگزاری عراق به نقل از سعد قاسم حمودی، وزیر اطلاعات عراق، گزارش داد که عراق و سوریه تصمیم گرفته‌اند با هم متحد شوند و دولتی واحد تشکیل بدهند. [678] ولی صدام از منظر دیگری به این روند می‌نگریست او در اجلاس مشترک سندیکای پزشکان عراق و سوریه در زمینه‌ی خطر رویارویی حرکت جدید اسلامی با احزاب و گروه‌هایی همچون بعث که محوری غیر اسلامی دارند برای جهان عرب سخن گفت و بر وحدت 2 حزب بعث تأکید کرد و آن را وحدتی تاکتیکی نامید. [679] درواقع، پیش از این اتحاد سوریه و عراق از ملاحظات حاکم بر مناسبات اعراب و اسرائیل تأثیر می‌پذیرفتند؛ ولی با پیروزی انقلاب اسلامی صدام بر این باور بود که ایران در وضعیت جدید خود، فرصت‌ها و تهدیداتی را برای عراق پیش آورده است و مسئله‌ی اسرائیل دیگر اولویتی برای قدرت‌های بین‌المللی و کشورهای منطقه و عراق محسوب نمی‌شود. در نتیجه، در این وضعیت اتحاد با سوریه اهمیت و

[ صفحه 228]

ارزش لازم را ندارد. به همین جهت، او برخی از گرایش‌های درون حزب بعث عراق را، که نگرش متفاوتی نسبت به تحولات منطقه و عراق و مناسبات با ایران داشتند، حذف کرد و عملا روابط عراق با سوریه متشنج شد.
بر پایه‌ی این توضیحات، به نظر می‌رسد چرخش در مواضع و رفتار عراق بیشترین تأثیر را در مناسبات عراق با ایران برجای نهاد. روی کار آمدن صدام، در مقام رئیس جمهور، بی‌ثباتی روابط بغداد - تهران را تشدید کرد [680] و بنا به نظر برخی تحلیلگران این امر با توجه به اقداماتی که صدام در زمینه‌های مختلف انجام داد یکی از گام‌های مهمی بود که آغاز جنگ با ایران را اجتناب ناپذیر کرد. به عقیده‌ی این افراد ریشه‌های تصمیم عراق برای آغاز جنگ را باید در حوادث بعد از انتصاب صدام به مقام ریاست جمهوری در ژوئیه‌ی سال 1979 جست‌وجو کرد. [681] در این رابطه، وفیق سامرایی معتقد است: «احمد حسن البکر، تمایلی به ماجراجویی نداشت. او در برابر این نظریه (جنگ) ایستادگی نمود و صدام تصمیم گرفت با اجرای نمایش انتقال قدرت، [682] کناره‌گیری حسن البکر را قطعی کند.» [683] .
کسب قدرت صدام در تیرماه سال 1358 با شکست حرکت‌های تجزیه‌طلبانه‌ی عراق در خوزستان مصادف بود به همین دلیل وفیق سامرایی در مصاحبه با روزنامه‌ی الحیات درباره‌ی انگیزه و عملکرد صدام در جهت جنگ با

[ صفحه 229]

ایران گفته است: «او پس از سقوط شاه تصور می‌کرد شرایط مناسبی فراهم شده تا قرارداد الجزایر را باطل کند و به تعدیل مرزها و سقوط دولت جدید در ایران و تجزیه‌ی این کشور بپردازد و سپس منطقه‌ی اهواز را کشور مستقل عربی با نام الاحواز اعلام کند و چنانچه در تحقق این هدف شکست خورد آن منطقه را به خاک عراق ضمیمه کند. صدام و کادر رهبری عراق، در اتخاذ تصمیمی صحیح برای ارزیابی شرایط مزبور اشتباه کردند و در نتیجه، جنگ علیه ایران را آغاز نمودند.» [684] .
اظهارات طارق عزیز در مورد اهداف عراق در مقابل ایران، نیز تا اندازه‌ای سیاست‌های جدید عراق را در برابر ایران مشخص می‌کرد. وی طی سخنانی گفت: «حزب سوسیالیست بعث، حزبی ناسیونالیست و طرفدار وحدت عرب است؛ بنابراین عراق در مقابل ایران دو هدف اصلی را پیروی می‌کند. هدف نخست، به موضوع حاکمیت عراق بر سرزمین‌هایش مربوط می‌شود که براساس کلیه‌ی قراردادهای منعقد میان 2 کشور طی سال‌های 1975 - 1913 بازپس داده نشده‌اند. این امر، حاکمیت عراق بر شط العرب را نیز شامل می‌شود که تا پیش از انعقاد عهدنامه‌ی 1975 اعمال نشده است. هدف دوم، که ناسیونالیستی و عربی است به منطقه‌ی اهواز یا [خوزستان] عربستان بستگی دارد. تنها این دو هدف اصولی ممکن است انگیزه‌ی عراق در آغاز برخورد با ایران باشد که احتمال دارد به جنگی نیز منجر شوند.» [685] .
تشدید مواضع عراق علیه ایران و تهدیدات جدید این کشور، معرف تغییر بنیادین آن بود. الثوره، روزنامه رسمی حزب بعث عراق، در تیرماه سال 1358 نوشت: «ایران باید 3 جزیره را پس بدهد تا حسن نیت خود را نسبت به اعراب نشان دهد.» این روزنامه با لحن تهدیدآمیزی تأکید کرد: «همان طوری که در سال 1969 این کار را کردیم به رهبران ایران در شهرهای تهران و قم اخطار می‌کنیم که در روابط خود با عراق، با آتش بازی نکنند.» [686] .

[ صفحه 230]

تغییر لحن و تشدید مواضع و رفتارهای عراق علیه ایران در شرایطی صورت می‌گرفت که ایران همچنان، به دلیل تمرکز بر مسائل داخلی، هیچ گونه تلاش متمرکز و گسترده‌ای را در برابر عراق پیگیری نمی‌کرد. به همین دلیل، بلافاصله پس از روی کار آمدن صدام، دولت موقت طی پیامی به وی تبریک گفت. [687] پیش از این نیز، ایران در 15 / 2 / 1358 به سفیر عراق پیشنهاد همکاری در زمینه‌های اجرای تقاولنامه‌ی امنیت در سرحدات و بهبود روابط با حسن همجواری، توسعه‌ی مناسبات بازرگانی، اقتصادی و همکاری‌های فنی و اعزام کاروان‌های امنیتی در خلیج فارس را ارائه کرد. [688] در همین ایام، جمهوری اسلامی ایران به دلیل تعهد به عهدنامه‌ی 1975 الجزایر، نقشه‌های مرزی جدید را برای عراق فرستاد و طرح سیمرغ را برای جلوگیری از رخنه و نفوذ خرابکاران به خاک طرفین پیشنهاد کرد. [689] حتی در تاریخ 23 / 7 / 1358 پس از آنکه 2 دستگاه بلدوزر به منظور تسطیح منطقه برای حفر چاه نفت به خاک ایران تجاوز کردند، ایران طی 3 فقره یادداشت به ضمیمه تقاولنامه‌ی مرز زمینی، اعتراض خود را به سفارت عراق اعلام کرد. [690] .
وزیر خارجه‌ی وقت ایران، ابراهیم یزدی، در کنفرانس جنبش غیرمتعهدها در ملاقات و مذاکره با صدام درباره خواسته‌های عراق و رفتار این کشور در برابر ایران پرسش‌هایی را طرح و حتی از وی برای بازدید از ایران دعوت به عمل آورد. [691] دکتر یزدی در گفت‌وگوی اختصاصی با نویسنده در این زمینه اظهار داشت:
«در کوبا با صدام ملاقات کردم. [692] صدام در ملاقات، 3 جزیره را مطرح کرد که

[ صفحه 231]

گفتم: «به شما ربطی ندارد.» گفت: «ما حزب بعث هستیم. مگر شما مرامنامه‌ی حزب را نخوانده‌اید؟ هر مسئله‌ی عربی، مسئله‌ی عراق است.» من گفتم: «حزب بعث، 50 سال است تشکیل شده؛ ولی حوزه‌ی نجف 1000 سال است تشکیل شده است و امام خمینی می‌گوید هر مسئله‌ی اسلام مسئله‌ی ما است. سپس، بحث شیعیان عراق را مطرح کردم و گفتم ما آمادگی برای همه چیز داریم.» صدام گفت: «در ایران هر کس یک چیزی می‌گوید و معلوم نیست قدرت در دست کیست؟» [693] .
در عین حال، شواهد و قرائن بر این امر دلالت داشت که حرکت عراق در برابر ایران در مسیر جنگ حرکت می‌کند و پس از روی کار آمدن صدام امریکایی‌ها، با برداشتی که از روند حوادث داشتند، به جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی اهداف عراق و تصورات و برنامه‌های ایران در برابر عراق، اقدام کردند و حتی در یک مورد، اطلاعاتی را در زمینه‌ی آمادگی نظامی عراق برای جنگ با ایران در اختیار دولت موقت قرار دادند که در مباحث بعدی به آن اشاره خواهد شد.

ارزیابی امریکا از تأثیرات انقلاب در ایران و منطقه

ضربه‌ی ناشی از آثار و پیامدهای پیروزی انقلاب در ایران و منطقه، منافع، اعتبار و سیاست‌های امریکا [694] را در معرض انتقاد و چالش‌های بنیادین قرار داد.

[ صفحه 232]

اولویت‌های اولیه‌ی امریکا پس از پذیرش واقعیت انقلاب [695] و بازگشت کارتر از ایران، تغییر کرد. او در این زمینه اظهار داشت: «هدف ما این بوده و هست که ایران کشوری مستقل و باثبات باشد و پیوسته آماده بوده‌ایم که با این کشور کار کنیم.» وی افزود: «ما هم‌اکنون نگرانی‌های مهمی درباره‌ی سلامتی امریکایی‌های مقیم ایران، خاتمه‌ی خونریزی و جلوگیری از مداخله‌ی خارجی در امور ایران داریم.» [696] .
همچنین سایروس ونس، وزیر امور خارجه‌ی امریکا، درباره‌ی نگرانی و اولویت‌های امریکا در ایران نوشت:
«روز 12 فوریه / 23 بهمن 1357 دستورهایی به سولیوان (سفیر امریکا در ایران) ابلاغ شد که با دولت موقت تماس بگیرد و تصمیم امریکا را به برقراری رابطه با این دولت اعلام نماید. در این مرحله، 2 مسئله برای ما اهمیت فوری داشت. نخست، اینکه دستگاه‌های حساس نظامی و اطلاعاتی خود را در ایران حفظ کنیم و از تسلط کشورهای غیردوست بر آنها جلوگیری نماییم و دوم، اینکه امنیت و سلامت اتباع امریکایی را در ایران تأمین کنیم.» [697] .
از نظر امریکا، روند وضعیت اجتماعی ایران معرف تغییر و تحولی اساسی و نگرشی منفی به امریکا بود. در گزارش کاردار امریکا آمده است که نظر ایرانیان درباره‌ی ایالات متحده، تحولی منفی یافته است. وی در زمینه‌ی مواضع امام درباره‌ی امریکا نوشت: «از دلایل عمده این امر، این است که آیت‌الله خمینی کشف کرده است که پیوندهای امریکا با ایران تا چه اندازه عمیق است. کاملا روشن است که مناسبات ایران و امریکا از ماهیتی صمیمی به

[ صفحه 233]

ماهیتی رسمی تغییر کرده است. بنابراین ضروری است که ابزارها شکل و مفهوم جدیدی پیدا کنند و تعدیل‌های بوروکراتیکی (دیوان‌سالاری) صورت گیرد تا اثرهای ناهنجار سیاست ما در اینجا و در منطقه به حداقل برسد و برایند عملکرد ما در اوضاع و احوال محدود کنونی به حداکثر برسد.» [698] .
توضیح کاردار امریکا، نشان می‌دهد که روند تحولات به زیان امریکا بود و در آن زمان برای کاهش حساسیت‌ها در برخی از زمینه‌ها باید اقداماتی مناسب و لازم انجام می‌شد. برخی از مواضع امام علیه امریکا سبب شد سفارت آن کشور، طی گزارشی به واشنگتن، اعلام کند که: «آیت‌الله می‌خواهد آخرین ردپای امریکا را در ایران نابود کند.» [699] به همین دلیل، در گزارش دیگری با توجه به افزایش جو ضد امریکایی، ضمن توصیه به ظاهر نشدن در عموم بر صبر و تحمل و ملاقات‌های پنهانی تأکید شد. [700] .
امیدواری امریکا برای ایجاد ارتباط بهتر با دولت موقت و تأثیرگذاری بر مواضع و رفتار آنها و توصیه به حمایت از میانه‌روها در برابر نیروهای انقلابی و تندرو و رعایت ملاحظات سیاسی - اجتماعی با ظاهر نشدن در عموم و اتخاذ صبر و بردباری سبب شد برخی از صاحبنظران، سیاست امریکا را در حدفاصل زمانی پیروزی انقلابی انقلاب تا تصرف سفارت امریکا سیاست صبر و انتظار تفسیر نمایند. باری روبین معتقد است در ایران به سیاست‌های امریکا با سوءظن نگریسته می‌شد در صورتی که سیاست کارتر به گونه‌ای دیگر بود: «برخلاف آنچه در تهران گفته می‌شد حکومت کارتر به سرعت و بدون تردید و تأمل به سقوط شاه گردن نهاد و به هیچ وجه در اندیشه‌ی بازگرداندن او به قدرت نبود. برعکس، امریکا می‌کوشید با اتخاذ سیاستی آشتی‌جویانه با رژیم جدید تا آنجا که ممکن است از خسارات و زیان‌های حاصله از سقوط رژیم گذشته بکاهد و حداقل از نظر استراتژیک به همکاری با ایران در جهت جلوگیری از توسعه‌ی نفوذ شوروی در منطقه ادامه دهد.» [701] .

[ صفحه 234]

امریکا، پیرو معادلات جنگ سرد و با اولویت تهدید شوروی همچنان به ایران توجه داشت. درواقع، در این دوره، منظور آنها از صحبت درباره‌ی ثبات و استقلال ایران، جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران بود.
امریکایی‌ها در این دوره، ضمن جمع‌آوری اطلاعات و تهیه‌ی گزارش و ارزیابی از روند تحولات و چشم‌اندازهای آتی ایران، در پی اهداف و منافع خود بودند. بر این اساس نیز، سفیر امریکا در ایران اظهار داشت که امریکا حاضر است مناسبات نظامی خود را با ایران حفظ کند و سلاح‌های لازم را در اختیار دولت جدید بگذارد. [702] سخنگوی وزارت خارجه‌ی امریکا اعلام کرد که مذاکراتی با ایران در حال انجام است تا کارشناس‌هایی امریکایی به این کشور فرستاده شوند. [703] تحلیل سفارت امریکا درباره‌ی ارتش ایران حائز اهمیت است. در این گزارش، که با طبقه‌بندی سری برای وزارت خارجه‌ی امریکا ارسال شده، آمده است: «دولت موقت تلاش می‌کند تا ارتشی اسلامی و متشکل از افسران جدید و پاک فراهم کند و اگر در این امر شکست بخورد یا افسران عالیرتبه‌ی نظامی از ارتش‌ها و سیاست‌های رژیم ناامید شوند؛ امکان دارد که ارتش به صورت نهادی مستقل ظهور کند.» [704] .
پیامدهای سقوط شاه در سطح منطقه، برای امریکا بسیار گسترده و زیان‌آور ارزیابی می‌شد. برژینسکی در این زمینه نوشته است که ایران بزرگ‌ترین شکست دولت کارتر به شمار می‌آید. صرف‌نظر از تأثیر این کشور در زمینه‌ی صلح کمپ دیوید و عادی‌سازی روابط با چین و اتخاذ موضعی استوار در قبال شوروی، سرنگونی شاه از دیدگاه راهبردی برای ایالات متحده و از نظر سیاسی برای شخص کارتر فاجعه‌آمیز تلقی می‌شود. [705] وی در جای دیگری نوشته است که فاجعه‌ی ایران، پایه‌های ستون استواری را در هم کوبید که منطقه‌ی حیاتی نفت‌خیز خلیج فارس را همانند سپری از نفوذ احتمالی شوروی حفظ می‌کرد. وی معتقد است که اگر احتمال سقوط شاه وجود

[ صفحه 235]

نداشت شوروی وارد افغانستان نمی‌شد و روس‌ها با تعرض به آن منطقه‌ی بیطرف به هدف تاریخی خود، اقیانوس هند، نمی‌رسیدند. [706] .
گری سیک، معتقد است امریکا برای منافعش در منطقه به ایران متکی شده بود و ایران نیز از جهاتی بیشتر به شریکی مسلط شباهت داشت. وی، ضمن انتقاد از سیاست امریکا، گفته است: «این استراتژی، فقط برای ایران و شخص شاه بود؛ لذا هنگامی که وی رفت همه مبهوت ماندند. [707] استراتژی دیگری نیز وجود نداشت تا بتواند جایگزین استراتژی پیشین شود و این از نظر ایالات متحده فاجعه بود.» [708] .
وزیر انرژی امریکا، جیمز شلزینگر، نیز معتقد بود: «تغییری چشمگیر در توازن قدرت در منطقه به وجود آمده و منافع حیاتی امریکا، که بسیار مهم‌تر از صدور نفت خاورمیانه به غرب است، در معرض خطر قرار گرفته است. و این احساس خطر سبب شده است که دولت کارتر برای جلوگیری از فرسایش قدرت و نفوذ امریکا در خاورمیانه، بازاندیشی کند.» [709] برژینسکی، مشاور امنیتی کارتر، در مصاحبه با مجله‌ی اخبار امریکا و گزارش‌های جهان ضمن اشاره به منافع مشترک ایران و امریکا و تلاش امریکا برای همکاری با حکومت ایران درباره‌ی سیاست‌های منطقه‌ای امریکا اظهار داشت: «ایالات متحده برای محافظت از منافع حیاتی خود در استفاده از زور تردید نخواهد کرد.» [710] کارتر نیز، در مکالمه‌ای تلفنی با برژنف، رهبر شوروی (سابق) به وی هشدار داد تا در حوادث داخلی ایران دخالت نکند. [711] به گزارش یونایتدپرس،

[ صفحه 236]

کارتر در موضع‌گیری دیگری گفت: «برژنف و دیگران باید به این مسئله توجه کنند که مداخله‌ی مستقیم یا غیرمستقیم در ناآرامی‌های ایران وضع وخیمی به وجود می‌آورد و در روابط امریکا با این کشورها، تأثیر نامطلوبی می‌گذارد.» [712] .
امریکایی‌ها، به منظور کنترل اوضاع و جلوگیری از پیامدهای خلأ قدرت در منطقه با اعزام نیروهای خود به منطقه، بررسی‌هایی انجام دادند و هارولد براون وزیر دفاع وقت امریکا، تأکید کرد که «امریکا در خلیج فارس منافع حیاتی دارد.» [713] دو تن از اعضای کابینه‌ی کارتر نیز در مصاحبه‌های تلویزیونی جداگانه‌ای اظهار داشتند امریکا آماده است برای حراست از منافع خود در منطقه‌ی خلیج فارس، که بر اثر رویدادهای ایران به خطر افتاده است، به قدرت نظامی متوسل شود. [714] کمتر از 10 روز پس از این اظهارنظرها، ناو هواپیمابر 80000 تنی کانستیلیشن، متعلق به ناوگان هفتم امریکا، از آب‌های فیلیپین عازم آب‌های خلیج فارس شد. [715] آسوشیتدپرس به نقل از مقام‌های نزدیک به دولت امریکا گفت: «این دستور نشانه‌ی نگرانی امریکا از اوضاع منطقه است.» [716] برژینسکی نیز، با اشاره به این اقدام گفت: «این واکنش‌های امریکا به کشورهایی که به ما بستگی دارند قوت قلب و اطمینان‌خاطر تازه‌ای داد و به دیگران ثابت کرد که اگر منافع حیاتی امریکا اقتضا کند در توسل به زور درنگ نخواهیم کرد.» [717] حذف پایگاه‌های خبری امریکا در ایران، با توجه به

[ صفحه 237]

مأموریت آنها در کنترل فعالیت‌های موشکی شوروی در چارچوب پیمان محدودیت سلاح‌های استراتژیک، موجب نگرانی این کشور شد و حتی ترنر، رئیس وقت سازمان سیا، گفت: «زیان امریکا از بابت از دست دادن ایستگاه‌های کنترل و استراق سمع در ایران به حدی زیاد است که اعتماد امریکا را نسبت به اجرای کاهش میزان سلاح‌های استراتژیکی کم کرده است.» [718] وزیر دفاع امریکا نیز، گفت: «جبران فقدان پست‌های الکترونیکی امریکا در ایران، 5 یا 6 سال به طول می‌انجامد.» [719] پیرو این مسائل، امریکا تلاش کرد تا هواپیماهای جاسوسی یو - 2 خود را برای نیازهای اطلاعاتی به کار گیرد. [720] و در سطح منطقه نیز، اعلام کرد که 2 رادار پرنده‌ی آواکس را به عربستان اعزام خواهد کرد. [721] .
امریکا، به دلیل معادلات منطقه‌ای، به مناسبات ایران و عراق نظر داشت. پیش از این، عراق که به دلیل سیاست‌های رادیکالی خود نسبت به رخدادهای منطقه و پیمان دوستی با شوروی منشأ نگرانی امریکا و غرب بود با اهرم نظام شاه مهار شده بود. پس از سقوط شاه و تغییر موازنه به سود عراق، امریکایی‌ها روند مناسبات 2 کشور را همچنان پی‌گیری می‌کردند.
در یکی از اسناد سفارت امریکا، ضمن تحلیل مناسبات عراق با سوریه و تأکید بر رکود این روابط [722] و کوشش عراق برای رهبری اعراب، [723] با اشاره به ملاقات وزیر خارجه‌ی ایران با صدام در کنفرانس غیرمتعهدها نوشته شده است: «وزیر امور خارجه‌ی ایران از صدام حسین دعوت کرد تا به تهران بیاید. ایران مشتاق این دیدار است تا مشکلات اعراب خوزستان و کردها را حل کند... فرض ما بر این است که (امام) خمینی احتمالا طالب انقلابی شیعی در عراق است؛ اما به نظر می‌رسد که بازرگان و یزدی بیشتر به جنبه‌ی عملی آن نظر دارند و به دخالت در چنین موقعیتی مایل نیستند.» [724] .
پس از تشدید مناقشات ایران و عراق در تابستان سال 1358، امریکایی‌ها

[ صفحه 238]

به جمع‌آوری اطلاعات برای ارزیابی واکنش ایران در برابر عراق پرداختند. عمده‌ی توجه آنها به این مطلب بود که آیا ایران براساس طرح‌های قبل از انقلاب در برابر وقوع جنگ عمل خواهد کرد یا نه؟ برابر سند شماره‌ی یک سیا به نقل از یک سرتیپ نیروی هوایی، به نام حمید شیرازی که بعدا بازنشسته شد، آمده است: «ما علاقه‌مندیم حداکثر جزئیات را درباره‌ی طرح‌های جنگی ایران علیه عراق دریافت کنیم و بر این باوریم که تمام طرح‌های جنگی تهیه شده در زمان شاه هنوز معتبر هستند.» [725] سپس تأکید شده است که حتما طرح‌های ایران برای دفاع در برابر حمله‌ی عراق بیان شوند. عراقی‌ها احتمالا از کجا و با چه تجهیزاتی حمله خواهند کرد؟ دفاع ایران و ضد حمله‌های آن چگونه خواهد بود؟ [726] .
پیرو اجرای همین هدف و با احتمال درگیری نظامی میان ایران و عراق، فردی به نام هاشم کامبخش، سرهنگ نیروی زمینی به عنوان منبع استخدام شد. از سیا در تهران خواسته شد تا از این منبع اطلاعات گرفته شود: «هرگونه اطلاعاتی که فرد موردنظر بتواند از نیروهای مسلح عراق یا درباره‌ی تلقی ایرانی‌ها از عراقی‌ها فراهم کند... لطفا مشخصات دقیق بخواهید و اگر این فرد تلقی ایرانیان را ارائه کرد کنجکاوی کنید که ایرانی‌ها چگونه و چرا به این تحقیق و ارزیابی از عراقی‌ها رسیده‌اند.» [727] .
امریکا تلاش می‌کرد تا ضمن جمع‌آوری اطلاعات، بخشی از اطلاعات را به دولت موقت ارائه کند. دلیل این کار، برابر مندرجات یکی از اسناد به دست آمده از سفارت امریکا آن بود تا دولت موقت دریابد که امریکا توجه زیادی به ثبات در منطقه‌ی خلیج فارس دارد. [728] .
در همین چارچوب، امریکا تلاش‌های بسیاری کرد. چنان که جورج کیو، رئیس ایستگاه سیا در تهران چند روز قبل از تصرف سفارت امریکا و پس از بازگشت به تهران در ملاقات با وزیر خارجه‌ی دولت موقت، دکتر ابراهیم یزدی،

[ صفحه 239]

اطلاعاتی را از عراق مبنی بر نقل و انتقال نیرو و آمادگی آن کشور برای جنگ به وی می‌دهد. دکتر یزدی در این باره می‌گوید:
«امریکایی‌ها دو سری اطلاعات به ما دادند. یکی، گفتند اسناد ماهواره‌ای ما نشان می‌دهد که عراق در حال انتقال نیرو از مرز اردن به مرز ایران است و دیگر، اینکه در مورد منابع گاز ترکمنستان اطلاعاتی دادند که صحیح نبود. درباره‌ی نقل و انتقال عراق از طریق صدا و سیمای اهواز با هلیکوپتر به بهانه‌ی فیلمبرداری اقدام کردیم و دیدیم عراق آرایش نظامی گرفته است.» [729] .
برخی از اظهارات مقام‌های عراقی نشان می‌داد که عراق در حال تعیین راه‌های دشواری در برابر ایران است تا با بن‌بستی سیاسی، زمینه‌ی اقدام نظامی را فراهم سازد. به عنوان نمونه، سفیر عراق در بیروت طی مصاحبه‌ای با روزنامه النهار در تاریخ 12 آبان سال 1358، یک روز قبل از تصرف سفارت امریکا، بهبود روابط ایران و عراق را به پذیرش شروط زیر منوط دانست:
الف: تجدیدنظر در عهدنامه‌ی 1975 الجزایر بین 2 کشور.
ب: اعطای خودمختاری به اقلیت‌های کرد و بلوچ و عرب در ایران.
ج: خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی. [730] .
با این توضیح، می‌توان گفت که روند مناسبات ایران و عراق پس از ناامیدی عراق از تجزیه‌ی خوزستان و تحولات ساختار سیاسی عراق با روی کار آمدن صدام، به سمت درگیری نظامی و جنگ سوق می‌خورد و امریکایی‌ها نیز همین اطلاعات را از طریق ایستگاه سیا در ایران به دولت موقت انتقال دادند.

[ صفحه 240]